loading...
اسفرورین من و تو
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    اسفرورین.

    اگر روزی بیاید که عاشق شوم،
    روزی که این دل شکافته شود،
    آنچنان عاشقانه خواهم نوشت که نوشته هایم آوازه این شهر شود...!
    آنچنان می نگارمش که با تک تک کلماتم دل ربایی کنم...!
    غزلی خواهم سرود از جنس نگاهش، شعری خواهم گفت از ناز چشمانش...
    مست می کنم ، دل می برم ، جان می کنم از هر کس که بخواهد
    به عاشقانه های که فقط برای اوست نگاهی بیاندازد..

    عشق


     
     

    دوســتت دارم های من به مشابه دوستت دارم های کودکیست
    که وقتی از او سوال می کنی، چقدر دوستم داری؟
    او در پاسخ می گوید:
    دو تا و یا ده تا و یا نهایتش به بزرگی محدوده دو دستانش...
    دوست داشتنی در حــــد توان، به دور از دروغ و به وسعت آسمـــان.

    اسیر عشق

      
    زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند.
    پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت

    داشت و پیرزن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های

    شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت.

    این بگو مگوها همچنان ادامه داشت تا اینکه یک روز پیرمرد

    برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش

    او را مختل می کند ضبط صوتی را آماده کرد و شبی همه

    سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط کرد.

    پیر مرد صبح از خواب بیدار شد و شادمان از اینکه سند

    معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به

    سراغ همسر پیرش رفت و او را صدا زد، غافل از اینکه

    زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته بود!

    از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن،

    لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او بود!


    ..............

    قدر کسایی که به زندگیتون معنا میدنو بدونید تا دیر نشده...

    عجب زمانه بدی شده

                   

    عجب زمانه بدی شده! دلم خیلی گرفته...
    طعم زندگی زیبا را هم دیگر نمی توان به آسانی چشید!
    دیگر نمی شود میان آدم ها باشی و دستانت را برای

    دعا کردن رو به آسمان بلند کنی!

    دیگر نمی شود میان نگاه ها باشی و

    وقتی که بغضت گرفت اشک بریزی!

    دیگر نمی شود محبت را به هر کس

    که خواستی ارزانی دهی!

    دیگر نمی شود خوب بود و دیگران با تو بد تا نکنند!
    دیگر نمی شود صبر پیشه کنی وقتی که ز

    خم های دلت را تازه تر می کنند!

    دیگر نمی شود که نمی شود آنطور که

    میخواهی زندگی کنی وقتی

    که هیچکس تو را برای خودت نمی خواهد

    و تنها برای نفع خودش می خواهد!


    خدایــا می بینی؟! جور خوب ماندن را؟ جور زندگی کردن را؟

    آخر! چگونه در آغوش بگیرم این همه دلتنگی را؟

    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 7
  • بازدید ماه : 242
  • بازدید سال : 1,646
  • بازدید کلی : 4,633